زن هستم و زیباییهای عالم را درک میکنم و خواستار زیبا زیستن هستم خدایی که مرا آفرید نهایت جمال و زیبایی را داراست و ضعف و مشکل و خلل و بی نظمی و نبود هدف در طرح و برنامه خلق آفریدههایش و اداره آنها از او سر نمیزند
به نام پروردگار مدبر و مهربان
زن هستم و زیباییهای عالم را درک میکنم و خواستار زیبا زیستن هستم
خدایی که مرا آفرید نهایت جمال و زیبایی را داراست و ضعف و مشکل و خلل و بی نظمی و نبود هدف در طرح و برنامه خلق آفریدههایش و اداره آنها از او سر نمیزند و من به عنوان یک زن و آفریدهی او به او ایمان دارم.
از قدر خیرم مسلمان به دنیا آمدهام و در دامان دینی پرورش یافتهام که زیباترین ویژگی آن جهان شمولی و اعتدال است دینی که تکالیف من را برایم واضح توضیح داد و حقوقم را ضایع ننموده است.
اگر به چیزی امر کرد و یا منعی مقرر داشته به خاطر مصالحی است که اول و آخر آرامش و عاقبت به خیری ما، غایت است و در دست یازیدن به این هدف هیچگاه خواستههای فطری ما را فراموش ننموده است؛ چرا که مهمترین خطابهایش با "یاایهاالانسان "آمده
آری آنجا که حق خدا در میان است ما را انسان خطاب میکند و تمام وجوه زندگی ما را با امیدی وصف ناپذیر درمیآمیزد تا من و تو دریابیم خدای بزرگ از ما انسانی ملتزم میخواهد که به خدایش و هدف زندگیش باور دارد اما زندگی انسانی خود را انجام میدهد.
اگرچه در محیطی مسلمان نشو ونما یافتهام اما نه پذیرش دینم از روی عادت بوده و نه جامعهام را پیراسته از ظلم دیدهام؛ ظلمی که بر عقیدهام (دین اسلام) رفته و همواره میرود و من قربانی واضح این کج اندیشیهایم.
دینم را به غلط و ان شاءالله به اشتباه تاویل و تفسیر میکنند. نمایی بزرگ از حرامهای بسیار کم زندگی بشریم را بزرگ و بزرگتر نشان میدهند و حلالها و مباحها را هم به رویم حرام میکنند.
خوب میدانم و میدانی که در دین اسلام همه چیز مشخص است و مرزها تعیین شده من و تو میدانیم حلال چیست؟
حرام چیست؟
مباح چیست؟
و اگر مقتضای زندگی بشری ما بطلبد درهای اجتهاد بازند.
به خوبی می دانم هر چیزی که خدایم واضح نفرموده" حرام "و رسولش آشکارا با قول و عمل به حرام بودنش اشارهای نکرده، مباح است و این اصل است و باز به خوبی میدانم زیاده روی در هر مباحی ناپسند است و از شیوه زندگی هدفمندانه یک مسلمان به دور اما...اما عجبا که دلمان بیشتر میخواهد حلالها را کم و کمتر کنیم و این را عین زهد میدانیم
برادر و یا خواهر من! هیچ خبر داری که مباحها در دین من و تو آنقدر زیادند که به شمارش در نمیآیند و این مباحها از اندیشه تا عمل و از امکانات تا آیدآلها و از گذشته تا آینده در گستره زندگی بشری من و تو دیده میشود و زیبایی خواهی و طراوت دوستی در نهاد من و تو و در گستره هستی هر روز در تکرار و فزونی است.
هدفم از این مقدمه دلگیر چیزی جز این نیست که از تو عزیزی که به زعم خویش دعوی دعوت و دوستی دین داری دلگیرم.
آری من به عنوان یک انسان و البته بیشتر در جایگاه یک زن( و مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله و در آینده ان شاءالله یک مادر بزرگ ) از تو و اندیشهات بیمناکم.
چرا دوست داری زندگی نکنم؟
چرا معنی مسلمان بودن و مومن بودن را فقط در رعایت آنچه خودت از دین فهمیدهای به من تحمیل میکنی؟
چرا درک خود را به اندازه دنیا و تمام خوبیهای قابل لمس و غیر قابل لمسش، گسترده نمیکنی و میخواهی من را در حصار تنگ اندیشه ضعیف و تنگت زندانی کنی؟
چرا همیشه در قضاوتی بی رحمانه زنانگیم را در تعارض با دین میدانی؟
چرا قبل از آنکه تکالیفت را به نسبت من درک کنی و حقوقم را مراعات کنی به دنبال دادگاهی کردن من هستی؟
گاه ضعیفهام میدانی!... گاه به خاطرم خوف دینت را داری!... گاه باید در پستوی خانهات باشم و گاه در دنیا به دنبال چهار نمونه از من و در قیامت به دنبال 70 حور هستی! ...
گاه قوامیتت را امتیازی برای خودت و حربهای علیه من میدانی و حتی فکر میکنی من شعور زندگی کردن ندارم!
فکر میکنی من خدا و احکام شریعتش را نمیشناسم و خدا فقط خدای توست؟
چرا به نام دین من را از زندگی طبیعی و شادم جدا میکنی؟
چرا رهایم نمیکنی تا در چهارچوب برنامه خدا؛ شاد زندگی کنم و دینداری شاد و جذاب باشم؟
چرا از دین بیزارم میکنی؟
شما کجا زندگی میکنی؟
در چه قرنی به دنیا آمدهای؟ که سرعت پیدایش تغییر در زندگی بشر را نمیبینی؟ از علم و ماحصلش برای بهبود زندگی بهره نمیبری؟ چرا زندگی کاریکاتوری دلخواه خودت را برایم ترسیم کردهای؟
چرا با هر سخن و ایده جدید به ملایمت و با تأنّی برخورد نمیکنی و فورا گارد میگیری؟ فتوا به بدی آن میدهی و آن را مغایر با زندگی مؤمنانه و دعوی میدانی؟ و فغانا که اگر خود به دنبال تولید علم نیستیم، در آخر هم باید پسمانده علم و تکنولوژی دیگران را با ولع ببلعیم...
یادت که نرفته من و تو فرشته نیستیم که زندگی مادی و زیبایی خواهی را نخواهیم و حیوان هم نیستیم که فقط غریزه را ارضا کند و درکی از هدف وجود آن در زندگی نداشته باشیم. آری ما انسانیم و روحمان آرزومند لذت زیبایی و زیبا دوستی است.
دین ما دین زیباییهاست که در عین اینکه سهل انگاری را در امور دین و دنیا ناپسند میداند سهلگیری از ویژگیهای آن است. مگر نه آنکه پیامبر( صل الله علیه و سلم) فرمود یسروا و لاتعسروا؟
اینکه در سایت اصلاح و در صفحه زنان از رازهای شادابی و طراوت زنان سخن به میان آید کجای دین را متضرر میکند یا کجای زندگی تو( مرد) بزرگوار را مورد هجوم قرار داده؟
اگر آقا هستی که به نظر هم همینطور است چرا تو و هم نوعانت در تمام مدت عمر و البته برای تشکیل زندگی مشترک به دنبال زیبا رویان هستید؟ آیا این دلیلی بر زیبایی خواهی شما هم نیست؟ که البته به نظر من هم نمیشود آن را ناپسند دانست.
و اگر خانم هستی چرا با فطرت زنانهات میجنگی؟ و آیا صرف انتشار مطلبی در یک سایت، اجباری به اجرای آن بر تو گسیل داشتهایم؟ از خدا میخواهم به آن مطلب نیازی نداشته باشی.
دوست عزیز جامعهی من دردمند است و جامعه زنان من دردمندتر...
میدانی چرا؟ صرف اندیشهای که تو و امثال تو در جامعه تزریق میکنند از من و امثال من یا زنانی افسرده و بی رمق ساخته یا لجبازانی افسار گسیخته!
در هر دو صورت حکم آنچه شما کردهاید بود!
یا زنانی داریم که خود را در آشپزخانه و در پستوی خانه به دور از دنیای پر تغییر بیرون حبس کردهاند و در یک کلام از هستی بریدهاند موجودات به شدت مهربان و دلسوزی که گاه فراموش میکنند انسانند!
زنان بسیاری را دیدهام از آنچه تو دین میخوانی هیچ نمیدانند و در واقع غایت دین کج فهمیدهاند... به عنوان نمونه همین آراستگی ظاهری... او نه ورزش میکند و نه به اندامش توجه دارد بلکه تنها فکر تو و بچههایت و نظافت خانه است... او حتی باور دارد در هنگام عادت ماهانهاش بهتر است حمام نرود و ناخنهایش را مرتب نکند چون اگر خدای ناکرده مویی، ناخنی از تن او جدا شود به عنوان عضوی حرام شده بر علیهاش گواهی میدهد... او وقتی زایمان میکند فراموش میکند قبل از مادر بودن او یک زن است و جذاب بودن یکی از وظایف زنانهاش... حال بماند چه تاثیری بر زندگیش دارد و مسکین چون به نام دین اینگونه پرورشش دادهاند علت را تنها در بد شانسی خود و گاهی خیره سری تو میداند.
حال تو بگو وقتی که من خدایم را باور دارم و امرهایش برایم چون جان شیرین است آیا به همراه آراستگی اندیشهام به صرف زیبا دوستی و خواستن آراستگی ظاهری برای خویش و دنبال کردن راههای وصول آن مسیری غیر معقول در پیش گرفتهام؟! و مستحق توبیخم؟
حاشا و کلا
نظرات
مرضیه
29 مهر 1396 - 09:02احسنت بر شماو قلم زیباتون.....عالی بود